در شهر و کو هنگامه‌ها از نظیری نیشابوری غزل 518

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

در شهر و کو هنگامه‌ها بهر تماشا کرده‌ای

1 در شهر و کو هنگامه‌ها بهر تماشا کرده‌ای تا خلق را غافل کنی صد فتنه برپا کرده‌ای

2 وسواسیان عقل را در قید شرع افکنده‌ای سوداییان عشق را سرگرم سودا کرده‌ای

3 روز قیامت هم عجب گر کام مشتاقان دهی تو کز فریب وعده‌ای دل‌ها شکیبا کرده‌ای

4 زلفی پر از خاص و خدم رویی گرفتارش حشم عرض تجمل دیده‌ای آهنگ غوغا کرده‌ای

5 در خلوت و عزلت ز تو غایب نمی‌گردد کسی صد عابد مستور را در شهر رسوا کرده‌ای

6 نی یار و محرم را گذر نی صبر و راحت را مقر آخر درین ویرانه دل تنها چسان جا کرده‌ای

7 ترسم که در روز جزا گیرند خلقی دامنت با دیگران باری مکن جوری که با ما کرده‌ای

8 این عشق کآغاز از تو شد آخر سرانجامی بده تحریک شوقی داده‌ای کاری تقاضا کرده‌ای

9 هر عشوه می‌خواهی بده پیش «نظیری» نسیه نیست امروز نقدی در نظر گر وعده فردا کرده‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment