سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

در آن نفس که بمیرم در آرزوی از سعدی شیرازی غزل 403

غزل 403 ام از 1930 غزلیات

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

1 در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

2 به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم

3 به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم

4 به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم

5 حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم

6 می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم

7 هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

شاعر شعر در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم چه کسی است ؟

شاعر شعر در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم سعدی شیرازی می باشد.

شعر در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم چیست ؟

قالب شعر در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم غزل است

مضمون اصلی شعر در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, مرگ, می‌نوشی است.
بنر