1 در سینه دل غمین فتاده خود گو چه کنم، چنین فتاده
2 از کینه خلق، در هراسم زان چین که بر آستین فتاده
3 جز عشق بتان که گیردش دست؟ زاهد که به ننگ دین فتاده
4 بر گرد لبت بنفشه شد سبز؟ یا مور در انگبین فتاده
5 در کوی تو آفتاب از شوق غش کرده و بر زمین فتاده
6 از دولت عشق، سینه من چون کوی تو دلنشین فتاده
7 پروانه طبیعت است قدسی تا بر دل آتشین فتاده