1 اندر آن دم که مبدع اشیا کرد نقش وجود را پیدا
2 قدسیان چشم بر تو بگشادند حال را در تردد افتادند
3 یوسفی دیدهاند زیبا روی شاهدی دیدهاند نیکوخوی
4 از عدم آمده به شهر وجود کرده منزل به طالع مسعود
1 انعمالله صباح ای پسرا وقت صبح آمده راح ای پسرا
2 با می و ماه و خرابات بهار خام خامست صلاح ای پسرا
1 روزی دل من مرا نشان داد وز ماه من او خبر به جان داد
2 گفتا بشنو نشان ماهی کو نامهٔ عشق در جهان داد
1 در دل آن را که روشنایی نیست در خراباتش آشنایی نیست
2 در خرابات خود به هیچ سبیل موضع مردم مرایی نیست