- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در آن مجلس که او را همدم اغیار میدیدم اگر خود را نمیکشتم بسی آزار میدیدم
2 چه بودی گر من بیمار چندان زنده میبودم که او را بر سر بالین خود یکبار میدیدم
3 به من لطفی نداری ورنه میکردی سد آزارم که میماندم بسی تا من ترا بسیار میدیدم
4 به مجلس کاش از من غیر میشد آنقدر غافل که یک ره بر مراد خویش روی یار میدیدم
5 عجب گر زنده ماند شمع سان تا صبحدم وحشی که امشب ز آتش دل کار او دشوار میدیدم