- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در چنان صورت مطبوع عجب می مانم بیم آن است که بوسی ز لبش بستانم
2 مست برخیزم و در باغ ارم بر لب جوی چون گل و سرو روان پیش خودش بنشانم
3 از رخ و زلف و قد و خد و خطش جمع شود سوسن و سنبل و سرو و سمن و ریحانم
4 حور عینش شمرم، باغ بهشتش گویم صنع رویش نگرم، آیت لطفش خوانم
5 پیش پایش به زمین افتم و دستش بوسم ترک سر گویم و جان در قدمش افشانم
6 لابه آغازم و دستان زنم و باده خورم تا کمروار در آید به میان دستانم
7 در برش گیرم و کام از لب لعلش یابم در برش میرم و بر باد روم ایمانم
8 گر کسی طعنه زند بر من و حال دل من گو مزن طعنه که من قصه غلط می خوانم
9 منکر من چه شوی، سرزنش من چه کنی؟ برو ای خواجه! که من حیدر بی سامانم