دریغا در چنین فصلی از نظیری نیشابوری غزل 535

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

دریغا در چنین فصلی حریفم یار بایستی

1 دریغا در چنین فصلی حریفم یار بایستی میان بلبلانم جای در گلزار بایستی

2 نشد ز ایوان و قصر افراختن جمعیتم حاصل ره آمد شد غم سوی من دیوار بایستی

3 به سعی دیده شب‌زنده‌دارم کار نگشاید به جای دیده من بخت من بیدار بایستی

4 چنین وقتی که بر ساقی و ساغر دسترس دارم کنار لاله‌زار و دامن کهسار بایستی

5 ز بهر آنکه در پای سهی و نارون ریزم مرا چون غنچه گل شست پر دینار بایستی

6 سرم دستار از مخموری می برنمی‌تابد شرابم در سر و دستار در خمار بایستی

7 به هرکس می‌نشینم نشتری در آستین دارد پی آسودنم یک بار بی‌آزار بایستی

8 دل بلبل به این نالیدن آسایش نمی‌یابد نوای عشق را منقار موسیقار بایستی

9 همه‌کس لاف در خلوت «نظیری» می‌تواند زد تو را این خودفروشی بر سر بازار بایستی

عکس نوشته
کامنت
comment