1 در چنان ملکی ملک باشد چنین آن ملک را در چنین ملکی ببین
2 والی است و من ولی می خوانمش مالک ملک ولایت دانمش
3 بندهٔ او سید هر دو سرا چاکرش بر کل عالم پادشاه
4 ذره و خورشید از او دارند نور ور نمی بینی چنین ای کور ، دور
1 ای آب حباب آب دریاب سرچشمهٔ این سراب دریاب
2 جامی و شراب و جسم و جانی این جام پر از شراب دریاب
1 غرق آب و آب را جوئیم ما آبروی ما ز ما جوئیم ما
2 صورت و معنی و جام می مدام آنچه جوئیم از خدا جوئیم ما
1 هرچه مقصود تو است آن گردد هرچه گوئی چنین چنان گردد
2 آفتاب ار چه شب نهان گردد روز روشن چو شد عیان گردد