در میکده دوش رند قلاش از فیض کاشانی غزل 476

فیض کاشانی

فیض کاشانی

فیض کاشانی

در میکده دوش رند قلاش

1 در میکده دوش رند قلاش میگفت به پاکباز اوباش

2 کز سرّ حقیقتم خبر ده یک نکته بگو برمز یا فاش

3 گفتا سخن برهنه خواهی بشنو تو ز عور مفلس لاش

4 جز ذات یگانه مجرد کس نیست در اینسرا تو خوشباش

5 پیوسته موحد است خود را پنهان شده لام و الف در الاش

6 هر کو فانی دروست باقیست من مات من الهوی فقد عاش

7 این حرف اگر فقیه فهمد شاباش زهی فقیه شاباش

8 چون فیض اگر شوی مجرّد بس فیض که یابی از سخنهاش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر