1 در شعر سه تن پیمبرانند قولیست که جملگی برآنند
2 گر چند که لانبیه بعدی فردوسی و انوری و سعدی
1 عرض حاجت میکند دل خسرو ناز تو را، نیست قانون محبت پرده ساز تو را!
2 چون کبوتر بسمل شوق تپیدن میشود از قضا هرکس که بیند چشم شهباز تو را
1 ای ز موج طلعتت نظاره در گردابها حیرت آیینه باشد شوخی سیمابها!
2 احتیاجی نیست در کویش به شمع دل مرا شمع را نوری نباشد در شب مهتابها
1 باز از رنگ حنا شد پنجه دلدار سرخ رنگ دامان شفق آمد کنون پیکار سرخ
2 عالمی دارد خیال زخم تیغ ابرویش کاش از خونم بود آن تیغ جوهردار سرخ!
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به