در شهد راحتند فقیران بوریا از بیدل دهلوی غزل 331

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

در شهد راحتند فقیران بوریا

1 در شهد راحتند فقیران بوریا آسوده‌اند در شکرستان بوریا

2 بر قسمت فتاده‌کس ازپشت پا زند نی می‌خلد به ناخنش از خوان بوریا

3 برگیر و دار اهل جهان خنده می‌کند رند برهنه پای بیابان بوریا

4 بر خاک خفتگان به حقارت نظر مکن آید صدای تیغ ز عریان بوریا

5 وقت فتادگی مشو از دوستان جدا این است نقش مسلک یاران بوریا

6 افتادگی‌ست سرمهٔ آواز سرکشان در بند ناله نیست نیستان بوریا

7 درگنج خلوتی‌که بلندست دست فقر پیچیده‌ایم پای به دامان بوریا

8 بیدل به‌سرکشان‌جهان چشم‌عبرت است سرتا به پای زخم نمایان بوریا

عکس نوشته
کامنت
comment