- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در دلم مهر تو بهر دگری جا گذاشت در سرم آتش سودای تو سودا نگذاشت
2 با فسون سخنت دعوی اعجاز مسیح بود حرفی لبت آن هم به مسیحا نگذاشت
3 آب یا رب ز که گیرد پس ازین ابر بهار رشک چشم تر من، آب به دریا نگذاشت