1 در دلم یاد یار می گذرد از خزانم بهار می گذرد
2 مژه های دراز می بینم از دل بیقرار می گذرد
3 شیشه می چه طالعی دارد چار فصلش بهار می گذرد
4 نگهی می کنی نمی دانی چه به دلهای زار می گذرد
1 بحر عشق است و وفا گوهر پاک است اینجا کشتی چاره گران سینه چاک است اینجا
2 سیر بازار وفا محشر ارباب دل است عالم تفرقه یک دامن پاک است اینجا
1 فسونی خوانده چشمت شیشهها را که نرگسدان کند اندیشهها را
2 خدایا وحشیان را رام ما کن نخستین این تغافلپیشهها را
1 کسی طی می تواند کرد راه ای بیابان را که پای شوق او از سبزه نشناسد مغیلان را
2 به جایی می رسد پاکیزه گوهر گرچه در اول صدف زندان نماید قطره باران نیسان را