در دل اگر باشدم غیر وصال از طبیب اصفهانی غزل 103

1 در دل اگر باشدم غیر وصال توکام هجر تو بر من حلال وصل تو بر من حرام

2 مرغ دلم اوفتاد از غم عشقت به بند آب نداند چه و داند نداند کدام

3 قلم اگر رای تست سرفکنم خود ز تیغ صیدم اگر کام تست پای نهم خود بدام

4 جان و دلش آورم تحفه و باشم خجل قاصد فرخنده چون از توام آرد پیام

5 چون تو در آیی بحرف طوطی خوش لهجه کیست چون تو گزاری سخن مرغ سخنگو کدام

6 چون نکنی بسملم ایکه کشی بی دریغ فی المثل افتد ترا صید حرم گر بدام

7 در سر پرشور من در دل رنجور من عشق تو دارد محل شوق تو دارد مقام

8 گشته طبیب حزین از می عشق تو مست جام الستش پرست تا که گرفتست جام