در دل نشانم هر نفس خار از بابافغانی شیرازی غزل 3

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

در دل نشانم هر نفس خار تو، در گلزارها

1 در دل نشانم هر نفس خار تو، در گلزارها شاید که روزی بردمد شاخ گلی زین خارها

2 شد خشت کویت لاله گون گلها دمید از خاک و خون سرها زده اهل جنون هر گوشه بر دیوارها

3 افگنده چنگ از ضعف تن شوری عجب در انجمن گویا شرار آه من پیچیده شد بر تارها

4 ای از تو خوبان تنگدل، گلها زرویت منفعل بیرون زنقش آب و گل حسن ترا بازارها

5 کار بتان عشوه گر بازی نماید سر بسر آنجا که بر اهل نظر حسنت نماید کارها

6 زانروی چون برگ سمن گلهای نو در انجمن آب لطافت در سخن با آتش رخسارها

7 چون از بیاض سیمگون نقش خطت آید برون سازند تعویذ جنون صورتگران طومارها

8 از لعلت ای کان نمک عیسی دمانرا یک بیک پیوسته تسبیح ملک در حلقه ی زنارها

9 شمعی تو در هر محفلی ناری تو در هر منزلی یکبار سوزد هر دلی، مسکین فغانی بارها

10 سوزد فغانی هر نفس از شعله ی داغ هوس نالان چو بلبل در قفس دارد زگل آزارها

عکس نوشته
کامنت
comment