-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در دل نشانم هر نفس خار تو، در گلزارها شاید که روزی بردمد شاخ گلی زین خارها
2 شد خشت کویت لاله گون گلها دمید از خاک و خون سرها زده اهل جنون هر گوشه بر دیوارها
3 افگنده چنگ از ضعف تن شوری عجب در انجمن گویا شرار آه من پیچیده شد بر تارها
4 ای از تو خوبان تنگدل، گلها زرویت منفعل بیرون زنقش آب و گل حسن ترا بازارها
5 کار بتان عشوه گر بازی نماید سر بسر آنجا که بر اهل نظر حسنت نماید کارها
6 زانروی چون برگ سمن گلهای نو در انجمن آب لطافت در سخن با آتش رخسارها
7 چون از بیاض سیمگون نقش خطت آید برون سازند تعویذ جنون صورتگران طومارها
8 از لعلت ای کان نمک عیسی دمانرا یک بیک پیوسته تسبیح ملک در حلقه ی زنارها
9 شمعی تو در هر محفلی ناری تو در هر منزلی یکبار سوزد هر دلی، مسکین فغانی بارها
10 سوزد فغانی هر نفس از شعله ی داغ هوس نالان چو بلبل در قفس دارد زگل آزارها