- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در من این عیب قدیمست و به در مینرود که مرا بی می و معشوق به سر مینرود
2 صبرم از دوست مفرمای و تعنت بگذار کاین بلاییست که از طبع بشر مینرود
3 مرغ مألوف که با خانه خدا انس گرفت گر به سنگش بزنی جای دگر مینرود
4 عجب از دیده گریان منت میآید عجب آنست کز او خون جگر مینرود
5 من از این بازنیایم که گرفتم در پیش اگرم میرود از پیش اگر مینرود
6 خواستم تا نظری بنگرم و بازآیم گفت از این کوچه ما راه به در مینرود
7 جور معشوق چنان نیست که الزام رقیب گویی ابریست که از پیش قمر مینرود
8 تا تو منظور پدید آمدی ای فتنه پارس هیچ دل نیست که دنبال نظر مینرود
9 زخم شمشیر غمت را به شکیبایی و عقل چند مرهم بنهادیم و اثر مینرود
10 ترک دنیا و تماشا و تنعم گفتیم مهر مهریست که چون نقش حجر مینرود
11 موضعی در همه آفاق ندانم امروز کز حدیث من و حسن تو خبر مینرود
12 ای که گفتی مرو اندر پی خوبان سعدی چند گویی مگس از پیش شکر مینرود