- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در عشق چو باید که به ناچار بمیرم از جور تو به کزغم اغیار بمیرم
2 هر شب دهیم وعده ی دیدار که تا صبح صد بار شوم زنده و صد بار بمیرم
3 گیرم به نگاهی ز تو صد حسرتم افزود دیگر بسرم بگذر و بگذار بمیرم
4 امشب که بدیدار توام زنده چو شمع آه دانم که شود صبح پدیدار بمیرم
5 مرغ قفس از حال من آگه شود آن روز کز حسرت مرغان گرفتار بمیرم
6 می گفت زبسیاری جورش دم مرگم می خواست که با حسرت بسیار بمیرم
7 یا درد مرا چاره بکن یا چو (سحابم) نومید کن از چاره که ناچار بمیرم