در خون جگر همچو حباب است از قصاب کاشانی غزل 14

1 در خون جگر همچو حباب است دل ما از نیم نفس آه خراب است دل ما

2 ما تاب تف شعله رخسار نداریم از یک نگه گرم کباب است دل ما

3 تا از نظر مرحمت یار فتادیم چون شیشه خالی ز شراب است دل ما

4 آمد به نشان تیر تو چندان که تو گویی در زیر پر و بال عقاب است دل ما

5 ای شوخ در آن شهر که دلدار تو باشی ار کثرت دل در چه حباب است دل ما

6 آسوده ز طوفان و کناریم در این بحر مانند صدف در ته آب است دل ما

7 داریم نمود و اثر از بود نداریم در بادیه مانند سراب است دل ما

8 ره دور و رفیقان همه رفتند به منزل فریاد که شد روز و به خواب است دل ما

9 قصاب صد افسوس که در پرده غلفت عمریست که در زیر نقاب است دل ما