پروین اعتصامی

پروین اعتصامی

پروین اعتصامی
پروین اعتصامی

به ماه دی، گلستان گفت از پروین اعتصامی قطعه‌ 26

قطعه‌ 26 ام از 223 مثنویات، تمثیلات و مقطعات

به ماه دی، گلستان گفت با برف

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39

1 به ماه دی، گلستان گفت با برف که ما را چند حیران میگذاری

2 بسی باریده‌ای بر گلشن و راغ چه خواهد بود گر زین پس نباری

3 بسی گلبن، کفن پوشید از تو بسی کردی بخوبان سوگواری

4 شکستی هر چه را، دیگر نپیوست زدی هر زخم، گشت آن زخم کاری

5 هزاران غنچه نشکفته بردی نوید برگ سبزی هم نیاری

6 چو گستردی بساط دشمنی را هزاران دوست را کردی فراری

7 بگفت ای دوست، مهر از کینه بشناس ز ما ناید به جز تیمارخواری

8 هزاران راز بود اندر دل خاک چه کردستیم ما جز رازداری

9 بهر بی توشه ساز و برگ دادم نکردم هیچگه ناسازگاری

10 بهار از دکهٔ من حله گیرد شکوفه باشد از من یادگاری

11 من آموزم درختان کهن را گهی سرسبزی و گه میوه‌داری

12 مرا هر سال، گردون میفرستد به گلزار از پی آموزگاری

13 چمن یکسر نگارستان شد از من چرا نقش بد از من مینگاری

14 به گل گفتم رموز دلفریبی به بلبل، داستان دوستاری

15 ز من، گلهای نوروزی شب و روز فرا گیرند درس کامکاری

16 چو من گنجور باغ و بوستانم درین گنجینه داری هر چه داری

17 مرا با خود ودیعتهاست پنهان ز دوران بدین بی اعتباری

18 هزاران گنج را گشتم نگهبان بدین بی پائی و ناپایداری

19 دل و دامن نیالودم به پستی بری بودم ز ننگ بد شعاری

20 سپیدم زان سبب کردند در بر که باشد جامهٔ پرهیزکاری

21 قضا بس کار بشمرد و بمن داد هزاران کار کردم گر شماری

22 برای خواب سرو و لاله و گل چه شبها کرده‌ام شب زنده‌داری

23 به خیری گفتم اندر وقت سرما که میل خواب داری؟ گفت آری

24 به بلبل گفتم اندر لانه بنشین که ایمن باشی از باز شکاری

25 چو نسرین اوفتاد از پای، گفتم که باید صبر کرد و بردباری

26 شکستم لاله را ساغر، که دیگر ننوشد می بوقت هوشیاری

27 فشردم نرگس مخمور را گوش که تا بیرون کند از سر خماری

28 چو سوسن خسته شد گفتم چه خواهی بگفت ار راست باید گفت، یاری

29 ز برف آماده گشت آب گوارا گوارائی رسد زین ناگواری

30 بهار از سردی من یافت گرمی منش دادم کلاه شهریاری

31 نه گندم داشت برزیگر، نه خرمن نمیکردیم گر ما پرده‌داری

32 اگر یکسال گردد خشک‌سالی زبونی باشد و بد روزگاری

33 از این پس، باغبان آید به گلشن مرا بگذشت وقت آبیاری

34 روان آید به جسم، این مردگانرا ز باران و ز باد نو بهاری

35 درختان، برگ و گل آرند یکسر بدل بر فربهی گردد نزاری

36 بچهر سرخ گل، روشن کنی چشم نه بیهوده است این چشم انتظاری

37 نثارم گل، ره آوردم بهار است ره‌آورد مرا هرگز نیاری

38 عروس هستی از من یافت زیور تو اکنون از منش کن خواستگاری

39 خبر ده بر خداوندان نعمت که ما کردیم این خدمتگزاری

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر به ماه دی، گلستان گفت با برف

شاعر شعر به ماه دی، گلستان گفت با برف چه کسی است ؟

شاعر شعر به ماه دی، گلستان گفت با برف پروین اعتصامی می باشد.

شعر به ماه دی، گلستان گفت با برف در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر به ماه دی، گلستان گفت با برف چیست ؟

قالب شعر به ماه دی، گلستان گفت با برف قطعه‌ است

مضمون اصلی شعر به ماه دی، گلستان گفت با برف چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
پروین اعتصامی

به ماه دی، گلستان گفت از پروین اعتصامی قطعه‌ 26

قطعه‌ 26 ام از 223 مثنویات، تمثیلات و مقطعات
بنر