در گلستان جگر داغ تو از اسیر شهرستانی غزل 601

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

در گلستان جگر داغ تو بس گل می‌کند

1 در گلستان جگر داغ تو بس گل می‌کند آه من چون شمع از سوز نفس گل می‌کند

2 نشکفد از سیر گلشن غنچه دل‌های تنگ نخل امید اسیران در قفس گل می‌کند

3 گر به یاد روی آتشناک او بارم سرشک از نم اشکم در آتش خار و خس گل می‌کند

4 در جگر گل‌های زخم تازه از غیرت شکفت اول آن نخلی که باشد پیشرس گل می‌کند

5 گر سحاب از چشم تر خیزد ز فیض عشق اسیر بحر را در شاخسار موج خس گل می‌کند

عکس نوشته
کامنت
comment