- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به وقت گل پی معشوق و باده باید رفت سوار عیش تراند، پیاده باید رفت
2 چمن بسان بهشتی گشاده روی طرب در آن بهشت به روی گشاده باید رفت
3 بهشت خوش نبود بیجمال نازک یار یکی دو ره پی آن حورزاده باید رفت
4 ز سیب ساده بود شاخها به موسم گل به بوی آن رخ چون سیب ساده باید رفت
5 چون سر برون نهی از شهر و روی در صحرا بزرگزادگی از سهر نهاده باید رفت
6 در آن زمان که به عزم طرب شوی بر پای نشاط باده به سر در فتاده باید رفت
7 برای کاسه گرفتن سبو چو زد زانو پیاله وار بر ایستاده باید رفت
8 ز باده پر قدحی چند نوش کرده دگر به دست بر قدحی پر ز باده باید رفت
9 ازین جهان چو همی باید، اوحدی، رفتن به کام داد دل خویش داده باید رفت