به هر نفس دلم از داغ یار از قصاب کاشانی غزل 104

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

به هر نفس دلم از داغ یار لرزد و ریزد

1 به هر نفس دلم از داغ یار لرزد و ریزد چو برگ گل که ز باد بهار لرزد و ریزد

2 بیا که بی گل روی تو اشگم از سر مژگان چو شبنمی است که از نوک خار لرزد و ریزد

3 به هم رسان ثمری زین چمن که شاهد دنیا شکوفه‌ای است که از شاخسار لرزد و ریزد

4 ز آب دیده به راهت همیشه کاسه چشمم چو جام پر به کف رعشه‌دار لرزد و ریزد

5 برون خرام که وقت است لاله‌های چمن را ز شوق روی تو رنگ از عذار لرزد و ریزد

6 گرفته پای کسی این دو روز عمر به خونم که از لطافتش از کف نگار لرزد و ریزد

7 نهاده تازه نهالی قدم ز لطف به چشمم که پیش جلوه او سرو، زار لرزد و ریزد

8 بس است این همه قصاب آبروی تو دیگر در این زمانه بی‌اعتبار لرزد و ریزد

عکس نوشته
کامنت
comment