1 در درویشی هیچ کم و بیش مدان یک موی تو در تصرف خویش مدان
2 و آنرا که بود روی به دنیا و به دین در دوزخ یا بهشت درویش مدان
1 در دیده به جای خواب آب است مرا زیرا که به دیدنت شتاب است مرا
2 گویند بخواب تا به خوابش بینی ای بیخبران چه جای خواب است مرا
1 آن عشق که هست جزء لاینفک ما حاشا که شود به عقل ما مدرک ما
2 خوش آنکه ز نور او دمد صبح یقین ما را برهاند ز ظلام شک ما
1 راه تو بهر روش که پویند خوشست وصل تو بهر جهت که جویند خوشست
2 روی تو بهر دیده که بینند نکوست نام تو بهر زبان که گویند خوشست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما