1 در بزم رقیب ای زتوام سوز فراق وصلت بتر از درد غم اندوز فراق
2 هر کس به فراق کرد یاد شب وصل من در شب وصل آرزو روز فراق
1 در دلم خار غم خلیدهٔ اوست پشتم از بار دل خمیدهٔ اوست
2 تیغ کین هر زمان کشیدهٔ اوست صید دلها به خون تپیدهٔ اوست
1 با غیر ز می پر است جامت شادیم به عیش ناتمامت
2 اندیشه ی مرهم ارکند دل گو لذت زخم او حرامت
1 دانی که شوخ خوش سخن خوش کلام ما حرفی که ناورد به زبان چیست؟ نام ما
2 حاصل شود به نیم نگاه تو کام ما ای لطف ناتمام تو عیش تمام ما