در از محمدحسین غروی اصفهانی دیوان کمپانی 2

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

در عدن زنگار بدن عقیق یمن شد

1 در عدن زنگار بدن عقیق یمن شد چه غرق خون تن شهزاده قاسم بن حسن شد

2 درید جامۀ طاقت در این عزا گل سوری دمی که خلعت دامادیش بدل بکفن شد

3 بیاد خط لبش سبزه جوی اشک روان کرد ز نور شمع قدش لاله داغدار چمن شد

4 ز نا مرادی و ناکامیش بدور جوانی چه داغها بدل چرخ پیر و دهر کهن شد

5 چه رو نهاد به میدان فلک سرود به افغان که طوطی شکر افشان اسیر زاغ و زغن شد

6 خدنگ و سنگ ز هر سو نثار آن سرو گیسو سنان خصم جفا جو عروس حجلۀ تن شد

7 ز برق آه ملک نه فلک چو رعد خروشان چه ابر تیغ بر آن شاهزاده سایه فکن شد

8 چو حلقه زد زمین خون از آن کلالۀ مشگین زمین ماریه رنگین و رشک مشک ختن شد

9 به خون یوسف گل پنجه زد چه گرگ مخالف جهان بدیدۀ یعقوب عشق بیت حزن شد

10 چه پایمال سمند بلا شد آن قدر و بالا روان سرور روحانیان روان ز بدن شد

11 ز سوز شمع کرامت به پیشگاه امامت درون سینه دل مفتقر چو خون به لگن شد

عکس نوشته
کامنت
comment