- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در عدن زنگار بدن عقیق یمن شد چه غرق خون تن شهزاده قاسم بن حسن شد
2 درید جامۀ طاقت در این عزا گل سوری دمی که خلعت دامادیش بدل بکفن شد
3 بیاد خط لبش سبزه جوی اشک روان کرد ز نور شمع قدش لاله داغدار چمن شد
4 ز نا مرادی و ناکامیش بدور جوانی چه داغها بدل چرخ پیر و دهر کهن شد
5 چه رو نهاد به میدان فلک سرود به افغان که طوطی شکر افشان اسیر زاغ و زغن شد
6 خدنگ و سنگ ز هر سو نثار آن سرو گیسو سنان خصم جفا جو عروس حجلۀ تن شد
7 ز برق آه ملک نه فلک چو رعد خروشان چه ابر تیغ بر آن شاهزاده سایه فکن شد
8 چو حلقه زد زمین خون از آن کلالۀ مشگین زمین ماریه رنگین و رشک مشک ختن شد
9 به خون یوسف گل پنجه زد چه گرگ مخالف جهان بدیدۀ یعقوب عشق بیت حزن شد
10 چه پایمال سمند بلا شد آن قدر و بالا روان سرور روحانیان روان ز بدن شد
11 ز سوز شمع کرامت به پیشگاه امامت درون سینه دل مفتقر چو خون به لگن شد