- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در طریقی که شرط جان سپریست نعرهٔ بیهده خری و تریست
2 مردِ دانا به جان سماع کند حرف و ظرفش همه وداع کند
3 جان ازو حظِّ خویش برگیرد کارها جملگی ز سر گیرد
4 با مرید جوان سرود و شفق همچنان دان که مردِ عاشق و دق
5 حال کان از مراد و زرق بُوَد همچو فرعون و بانگ غرق بُوَد
6 بانگ او حال غرق سود نکرد آتش آشتیش دود نکرد
7 الامان ای مخنّث ملعون بهر میویز باد دادی کون
8 هرکه در مجلسی سه بانگ کند دان کز اندیشهٔ دو دانگ کند
9 ور نه آه مرید عشقالفنج همچو ماریست خفته بر سر گنج
10 اژدها کو ز گنج برخیزد مُهرهٔ کامش آتش انگیزد
11 کخ کخ اندر فقر چیست خری چک چک اندر چراغ چیست تری
12 آب و روغن چو درهم آمیزد نور در صفو روغن آویزد
13 تف چو روغن ز پیش برگیرد نم بیگانه بانگ درگیرد
14 آه رعنایی طبیعت تست راه بینایی شریعت تست
15 آینه روشنست راه شما پردهٔ آینه است آه شما