-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به یک نظر دل شهری شکاردانی کرد همیشه جور کنی و آشکاردانی کرد
2 ز طره غالیه بر یاسمین توانی برد به شیوه معجزه با خنده یار دانی کرد
3 چو باد اگرچه گذر میکنی بهر سویی به سوی ما نه همانا گذار دانی کرد
4 اگر مراد دل خود طلب کنیم از تو مراد دشمن ما اختیار دانی کرد
5 تو این ستیزه و ناز و عتاب و شوخی را اگر به ترک بگویی چه کار دانی کرد؟
6 چه پرسمت ز وفا، گویی: آن نمیدانم ولی چو بوسه بخواهم کناردانی کرد
7 ستم که بر دل من کردهای، عجب دارم که گر به یاد تو آرم شمار دانی کرد
8 اگر چه طفلی و خود را نهی به نادانی هنوز چارهٔ چون من هزار دانی کرد
9 نگار چهره بپوشی ز اوحدی، لیکن به خون دیده رخش را نگار دانی کرد