- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در کویش ای رقیب همین درد بس مرا کز چون تو نا کسی نکند فرق کس مرا
2 نه جور خاری و نه جفای گلی دریغ زآسایشی که بود به کنج قفس مرا
3 با پاکدامنان هوس الفتیش نیست آن به که باز داند از اهل هوس مرا
4 نزدیک گشته محمل آن ماه نو سفر کز دل رسد به گوش صدای جرس مرا
5 آن نور دیده رفت و فراقش زدیده برد نوری که بود از رخ او منقبس مرا
6 چون دسترس به دامن او نیست ای اجل بر دامن تو کاش بود دسترس مرا
7 گر سوز ناله ام بود این بهر آشیان گیرم که جمع گشت یکی مشت خس مرا
8 در کنج فقر ترک هوس کرده و کنون باشد نه بیم دزدونه خوف عسس مرا
9 گوید ببال از اینکه به جولانگه (سحاب) آلوده شد به خاک تو نعل فرس مرا