1 در ادبگاهی که لب نامحرم تحریک بود عافیت چون معنی عالی به دل نزدیک بود
2 مقصد خلق ازتب وتاب هوس موهوم ماند پی غلط کردند از بس جادهها باریک بود
3 نفخ منعم ته شد از نم خوردن کوس و دهل باد و آب انفعالی در دماغ خیک بود
4 ناکجا غثیان نخندد بر دماغ اهل جاه جام و صهبای تعین نیکدان و نیک بود
5 ساز نافهمیدگیکوک است،کو علم و چه فضل هرکجا دیدیم بحث ترک با تاجیک بود
6 دل چه سازد جسم خاکی محرم رازش نخواست آینه رو از که تابد خانه پُر تاریک بود
7 عشق ورزیدیم بیدل با خیالات هوس این نفسها یکقلم از عالم تشکیک بود