آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب از قدسی مشهدی غزل 299

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش

1 آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش منت ز شاخ گل نپذیرم به باغ خویش

2 چون آفتاب با همه کس گرمخون مباش پروانه را دلیر مکن بر چراغ خویش

3 بوی گلم دماغ خراشد درین چمن در باغم و چو غنچه بگیرم دماغ خویش

4 ما را چو کرد دستخوش خویش درد عشق خود آستین زنیم به شمع و چراغ خویش

5 ایام گل گذشت و شراب طرب نماند شد وقت آنکه پر کنم از خون ایاغ خویش

عکس نوشته
کامنت
comment