خیال روی تو هر گاه سینه تاب شود از کلیم غزل 283

کلیم

کلیم

کلیم

خیال روی تو هر گاه سینه تاب شود

1 خیال روی تو هر گاه سینه تاب شود بسینه آینه داغم آفتاب شود

2 تو گل بسر زدی و شمع گل زسر برداشت زبیم آنکه مبادا ز شرم آب شود

3 در آتشم زتغافل نشانده ای، باری تبسمی که نمک پاش این کباب شود

4 زشوق سوختم و تاب یک نگاهم نیست حریص باده مبادا تنگ شراب شود

5 فروغ دیده ز می جسته ام مرا چشمیست که چون حباب قدح روشن از شراب شود

6 امید کام ز مغرور سرکشی دارم کزو نگاه بوصل ابد حساب شود

7 به کم نگاهی چشمش کلیم می سازم امید هست که آن مست بی حجاب شود

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر