شاگرد تو از جلال الدین محمد مولوی غزل 1463

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

شاگرد تو می باشم گر کودن و کژپوزم

1 شاگرد تو می باشم گر کودن و کژپوزم تا زان لب خندانت یک خنده بیاموزم

2 ای چشمه آگاهی شاگرد نمی‌خواهی چه حیله کنم تا من خود را به تو دردوزم

3 باری ز شکاف در برق رخ تو بینم زان آتش دهلیزی صد شمع برافروزم

4 یک لحظه بری رختم در راه که عشارم یک لحظه روی پیشم یعنی که قلاوزم

5 گه در گنهم رانی گه سوی پشیمانی کژ کن سر و دنبم را من همزه مهموزم

6 در حوبه و در توبه چون ماهی بر تابه این پهلو و آن پهلو بر تابه همی‌سوزم

7 بر تابه توام گردان این پهلو و آن پهلو در ظلمت شب با تو براقتر از روزم

8 بس کن همه تلوینم در پیشه و اندیشه یک لحظه چو پیروزه یک لحظه چو پیروزم

عکس نوشته
کامنت
comment