1 ای دل تو بگو هستم چون ماهی بر تابه کاستیزه همیگیرد او را مگر از لابه
2 نی نی تو بنال ای دل زیرا که من مسکین بیصورت او هستم چون صورت گرمابه
3 شد خانه چو زندانم شب خواب نمیدانم تا او نشود با من همخانه و همخوابه
4 حسن تو و عشق من در شهر شده شهره برداشته هر مطرب آن بر دف و شبابه
5 ای در هوست غرقه هم صوفی و هم خرقه هم بنده بیچاره هم خواجه نسابه
دیدگاهها **