1 مندیش که سست عهد و بدپیمانم وز دوستیت فرار گیرد جانم
2 هرچند که به خط جمال منسوخ شود من خط تو همچنان زنخ میخوانم
1 ترحم ذلتی یا ذا المعالی و واصلنی اذا شوشت حالی
2 الا یا ناعس الطرفین سکری سل السهران عن طول اللیالی
1 حاکم ظالم به سنان قلم دزدی بیتیر و کمان میکند
2 گله ما را گله از گرگ نیست این همه بیداد شبان میکند
1 شنیدم که بگریست سلطان روم بر نیکمردی ز اهل علوم
2 که پایابم از دست دشمن نماند جز این قلعه و شهر با من نماند
1 بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت سیلاب محبتم ز دامن بگذشت
2 دستی به دلم فرو کن ای یار عزیز تا تیر ببینی که ز جوشن بگذشت
1 عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم یا گناهیست که اول من مسکین کردم
2 تو که از صورت حال دل ما بیخبری غم دل با تو نگویم که ندانی دردم