1 بی وصل تو زندگانی ای مه چکنم بی دیدارت عیش مرفه چکنم
2 گفتی که به وصل هم دلت شاد کنم گر این نکنی نعوذبالله چکنم
1 تا نقش خیال دوست با ماست ما را همه عمر خود تماشاست
2 آنجا که جمال دلبر آمد والله که میان خانه صحراست
1 از هر چه گمان بر دلم یار نه آن بود پندار بد آن عشق و یقین جمله گمان بود
2 آن ناز تکلف بد و آن مهر فسون بود وان عشق مجازی بد و آن سود و زیان بود
1 جاودان خدمت کنند آن چشم سحر آمیز را زنگیان سجده برند آن زلف جان آویز را
2 توبه و پرهیز کردم ننگرم زین بیش من زلف جان آویز را یا چشم رنگ آمیز را