1 سزد که بگسلم از یار سیم دندان طمع سزد که او نکند طمع ِ پیردندان کَرو
2 سزد که پروین بارد دو چشم من شب و روز کنون کزین دو شب من شعاع برزد پَرو
3 غریب نایدَش از من غریو گر شب و روز به ناله رعد ِ غریوانم و به صورت غَرو
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تیز بودیم و کند گونه شدیم راست بودیم و باشگونه شدیم
2 سرو بودیم چندگاه بلند گوژ گشتیم و چون درونه شدیم
1 می تند گرد سرای و در تو غُنده کنون باز فرداش ببین بر تن تو تارتنان
1 کفت گویی که کان گوهرستی کزو دایم کنی گوهر فشانی
2 چو جانت از جود و رادی کرد یزدان تو بیجان زنده بودن کی توانی ؟
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به