1 تشنه گشتم به راه کعبه شبی قحط بود آب و من بترسیدم
2 رهبری را که بود نام عماد از همه رهبرانش بگزیدم
3 پیشش افکندم و من از پی او راست مانند باد پوییدم
4 شب تاریک راهبر گم شد من به تنها بسی بگردیدم
5 ناگهان بر کناره درّه چشمه آب و راهبر دیدم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 آتش دل چند سوزد رشته جانم چو شمع؟ ای صبا! تشریف ده تا جان برافشانم چو شمع
2 راز من چون شمع روشن گشت در هر محفلی بس که سیل آتشین از دیده میرانم چو شمع
1 «یعلم اللّه» که مرا از تو شکیبایی نیست طاقت روز فراق و شب تنهایی نیست
2 دین و دنیا چه بود وصل تو خواهم که مرا هیچ کامی دگر از دینی و دنیایی نیست
1 دل از هوای تو دشوار بر توانم داشت چگونه خاطر ازین کار بر توانم داشت
2 نه آنچنان ز شراب شبانه سرمستم که راه کلبه خمّار بر توانم داشت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **