1 من که خاقانیم حساب جهان جو به جو کردهام به دست خرد
2 همت من عیار ناکس و کس دید چون بر محک معنی زد
3 نیست از ناکسان مرا طالع آزمودم به جمله طالع خود
4 هیچ بد گوهرم نگوید نیک هیچ نیک اخترم نخواهد بد
1 شوری ز دو عشق در سر ماست میدان دل از دو لشکر آراست
2 از یک نظرم دو دلبر افتاد وز یک جهتم دو قبه برخاست
1 بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت ز سنبل سایبان بر یاسمن ساخت
2 نه بس بود آنکه جزعش دل شکن بود بشد یاقوت را پیمان شکن ساخت
1 فروغ جمالت نظر برنتابد صفات خیالت خبر برنتابد
2 به کوی تو از زحمت عاشقانت نسیم سحرگه گذر برنتابد