- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من آن صیدم که آزادی هوس باشد مرا از قفس گویم، نفس تا در قفس باشد مرا
2 از پی راه فنا سامان ندارم، ورنه من خویش را می سوزم اریکمشت خس باشد مرا
3 بر سراپای دلاویزت نمی پیچم چو زلف قانعم زان هر دو لب یک بوسه بس باشد مرا
4 بسکه محنت بر سر محنت نصیبم می شود بیم دام راه در کنج قفس باشد مرا
5 گر سرم راهست سامانی همه سودای تست نقد داغست ار بچیزی دسترس باشد مرا
6 ترک سر کردم که از مردم نبینم دردسر از نفس بیزارم ار یک همنفس باشد مرا
7 کار عالم گر همه آزار من باشد کلیم ناکسم، ناکس اگر کاری بکس باشد مرا