من که باشم که بر آن خاطر از فیض کاشانی غزل 1134

فیض کاشانی

آثار فیض کاشانی

فیض کاشانی

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم

1 من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم لطف‏ها می‏کنی ای خاک درت تاج سرم‏

2 کاش راهی به سر کوی تو می‏داشتمی تا به سر سوی تو می‏آمدم از هر گذرم‏

3 نتوان قطع بیابان فراق تو نمود مگر آگه کنی از رسم و ره این سفرم‏

4 راه منزلگه خویشم بنما تا پس از این پیش گیرم ره آن کوی و به سر می‏سپرم

5 همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس که دراز است ره مقصد و من نوسفرم‏

6 خرم آن روز کزین مرحله بربندم رخت وز سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم‏

7 ای نسیم سحری بندگی ما برسان گو فراموش مکن وقت دعای سحرم

8 شاید ای فیض اگر در طلب گوهر وصل دیده دریا کنم از اشک و در او غوطه خورم

عکس نوشته
کامنت
comment