- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منم که خط غلامی دهم به نیم سلام دل من است که قانع شود به یک پیغام
2 کنون که گردش ایام را ثباتی نیست همان خوش است که در عشق بگذرد ایام
3 من آن مقام بلند از کجا به دست آرم که عاشقانه بیایم در آن بلند مقام
4 من آن نیام که هلال از تمام نشناسم مه دو هفته هلال است و عارض تو تمام
5 چراغ وصل بیفروز و حجره روشن کن که آفتاب جدایی رسیده بر لب بام
6 غمم بکشت که خوبان چرا ندانستند که خدعهباز کدامست و عشقباز کدام
7 به نام عشق رخ نخواهم تافت اگر دچار ملامت شوم و گر بدنام
8 بهار باشد و بس آن که در ارادت دوست کشیده طعنهٔ کفر و ملامت اسلام