- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا که لعل لبت ساقی است و جام شراب از آن دو نرگس مست توام مدام خراب
2 مرا که زمزمه قول دوست در گوش است چه حاجت است آواز چنگ عود و رباب
3 فتاده بر رخ دلبر بطالع مسعود نخست چشم که بگشود چشم بخت از خواب
4 بدین صفت که منم مست ساقی باقی عجب که باز شناسم شراب را ز سراب
5 کسی که بیخبر از ِلذت و الم باشد نه از نعیم بود آگهیش نه ز عذاب
6 چو با وجود تو من هیچ نیستم از نیست بهیچ وجه مگردان رخ ک مشو در تاب
7 خطاب اگر نکنی با من این عجب نبود که سایه را نکند هیچ آفتاب خطاب
8 مجو ز مغربی آفتاب در طریقت عشق که کسی نجست ز مستان و عاشقان آداب