-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من آن آشفته مستم که آنساعت که برخیزم ز سوز جان پر آتش قیامتها برانگیزم
2 خلیل عشق دلدارم ز آتش گلشنی دارم از آنرو جانب آتش ز صحن روضه بگریزم
3 بدان ساقی چو پیوستم هزاران توبه بشکستم ز جام عشق چون مستم چه مرد زهد پرهیزم
4 اگر دانم که دلدارم کشد تیغ و کشد زارم برهنه رو به تیغ آرم بجان خویش بستیزم
5 اگر آن عیسی جان را گذار افتد بخاک من ز انفاس مسیحائی چو گرد از خاک برخیزم
6 خیال دوست در خلوت چو با جانم بیاویزد مرا دیگر نمی شاید که با هر کس بیامیزم
7 من این نار حسینی را فرو کشتن نمی یارم اگر چه هر نفس مشکی ز اشک دیده میریزم