- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع گلی نچید شبم از بهار گریه شمع
2 ترشح مژه از التفات داغ بود به دست شعله بود اختیار گریه شمع
3 به محفل از پر پروانه برگ گل ریزد ز شاخ شعله، نسیم بهار گریه شمع
4 هلاک کلبه خویشم که میکشد دایم فراق خنده صبح و خمار گریه شمع
5 ز خاک مشهد پروانه گل شکفت و هنوز نمیرود ز دلش خار خار گریه شمع
6 چرا شکفته نسوزم که رشته کارم تمام صرف گره شد چو تار گریه شمع
7 بود سرشک مرا آبرو ز بخت سیاه فزاید از دل شب، اعتبار گریه شمع
8 شهید خصلت پروانهام که بر دل او نکرد خنده شمشیر، کار گریه شمع
9 نبرد پیش تو، چندان که سوختم قدسی سرشک گرم مرا اعتبار گریه شمع