1 یقینم حاصله که هرزه گردی ازین گردش که داری برنگردی
2 بروی مو ببستی هر رهی را بدین عادت که داری کی ته مردی
1 نفس شومم بدنیا بهر آن است که تن از بهر موران پرورانست
2 ندونستم که شرط بندگی چیست هرزه بورم بمیدان جهانست
1 ته کت نازنده چشمان سرمه سائی ته کت زیبنده بالا دلربایی
2 ته کت مشکین دو گیسو در قفائی بمو واجی که سرگردان چرائی
1 من آن رندم که گیرم از شهان باج بپوشم جوشن و بر سر نهم تاج
2 فرو ناید سر مردان به نامرد اگر دارم کشند مانند حلاج
1 چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی که یکسر مهربانی دردسر بی
2 اگر مجنون دل شوریدهای داشت دل لیلی از آن شوریده تر بی
1 اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چون است و آن چون
2 یکی را میدهی صد ناز و نعمت یکی را نان جو آلوده در خون