- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غریب و خسته و درمانده ام خداوندا ز فیض فضل، تو یک شربت شفا بفرست
2 چو لاله غرقه بخونم در آتش شوقت نسیم لطفی از عالم بقا بفرست
3 ببوی رحمت تو بنده کرد جان بازی بدست عفو تو پروانۀ عطا بفرست
4 اگر چه مرهم جانست زخم در ره تو ز نوش داروی رحمت نصیب ما بفرست
5 چون خون جان من اندر ره تو ریخته شد هم از خزینۀ لطف تو خون بها بفرست
6 طبیب حال شناسی ، ترا نیارم گفت که دور کن ز من این درد یا دوا بفرست
7 هر آنچه مصلحت کار من در آن دانی اگر شفاست وگر مرگ ای خدا بفرست