ببخشا ای که میر کاروانی از طبیب اصفهانی غزل 152

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

ببخشا ای که میر کاروانی

1 ببخشا ای که میر کاروانی به واپس مانده‌ای بر ره روانی

2 درین گلشن من آن مرغ غریبم که بر شاخی ندارم آشیانی

3 فغان نو به دام افتاده صیدی‌ست به گوشت گر رسد امشب فغانی

4 تو و ای فاخته سروت که ما را بود بس جلوه سر و روانی

5 جبین طاعتم بنگر که فرسود ز بس سودم به خاک آستانی

6 پشیمان گردی از بیداد چون خاست ز دل آهی، و تیری از کمانی

7 طبیب خسته وقتش خوش کز او ماند ز حرف عشق هرسو داستانی

عکس نوشته
کامنت
comment