1 از چاک دلم خنده غمآلود برآید آری، که ز ماتمکده خشنود برآید؟
2 من صبح و تو خورشید چو خواهی که نمانم نزدیکتر آ، تا نفسم زود برآید
3 نقش قدم ناقه بود کوکب مسعود آن را که درین بادیه مقصود برآید
1 دلبستگی نماند به وارستگی مرا وارستگی مباد ز دلبستگی مرا
2 آسودگی به شربت مرگم علاج کرد دشمن طبیب گشت درین خستگی مرا
1 خوشدل کند خیال تو هجرانکشیده را آتش گل است دیده گلشنندیده را
2 تا آب دیده خون نشود بر زمین مریز در شیشه واگذار می نارسیده را
1 مشتاق جمال را چه بیگاه و چه گاه پیوسته بود بر مژه، چون شمع، نگاه
2 بشتاب که از خیال رویت دارم یک چشم به نظاره و یک چشم به راه
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به