1 از چاک دلم خنده غمآلود برآید آری، که ز ماتمکده خشنود برآید؟
2 من صبح و تو خورشید چو خواهی که نمانم نزدیکتر آ، تا نفسم زود برآید
3 نقش قدم ناقه بود کوکب مسعود آن را که درین بادیه مقصود برآید
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 از شیشه نه می در دل مخمور فرو ریخت انوار تجلیست که بر طور فرو ریخت
2 گلچین چمن دامن گل را ز خجالت چون دید گل روی تو از دور، فرو ریخت
1 خلاصیام ز کمند تو در ضمیر مباد اگر اسیر تو نبود دلم اسیر مباد
2 نهفته مهر تو در سینه ورنه میگفتم چو صبح سینه چاکم رفوپذیر مباد
1 هر سر موی من از دود تو در فریاد است نالهام نغمه نی نیست که گویی بادست
2 دیده بینور شود گر نکنم گریه چو شمع مردم چشم مرا خانه ز سیل آباد است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **