-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چنان افتادهام از کار، بهر لاله رخساری که غیر از دیدن رویش نمیآید ز من کاری
2 فضای سینه را چندان که میجویم، نمییابم ز یاران به دل نزدیک، غیر از ناوکش یاری
3 نگاهی داشت هر سو گرم، ساقی دوش در مجلس نمیدانم که آتش در که زد، من سوختم باری
4 ز زلف یار نتوانم بریدن دل به آسانی که بر وی عمرها شد بسته دارم دل به هر تاری
5 ز شیخ و برهمن ناید طریق عشق ورزیدن یکی مشغول تسبیحی، یکی در بند زناّری