- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
2 دگر به روی کسم دیده بر نمیباشد خلیل من همه بتهای آزری بشکست
3 مجال خواب نمیباشدم ز دست خیال در سرای نشاید بر آشنایان بست
4 در قفس طلبد هر کجا گرفتاریست من از کمند تو تا زندهام نخواهم جست
5 غلام دولت آنم که پای بند یکیست به جانبی متعلق شد از هزار برست
6 مطیع امر توام گر دلم بخواهی سوخت اسیر حکم توام گر تنم بخواهی خست
7 نماز شام قیامت به هوش بازآید کسی که خورده بود می ز بامداد الست
8 نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول معاشران ز می و عارفان ز ساقی مست
9 اگر تو سرو خرامان ز پای ننشینی چه فتنهها که بخیزد میان اهل نشست
10 برادران و بزرگان نصیحتم مکنید که اختیار من از دست رفت و تیر از شست
11 حذر کنید ز باران دیده سعدی که قطره سیل شود چون به یک دگر پیوست
12 خوش است نام تو بردن ولی دریغ بود در این سخن که بخواهند برد دست به دست